شهاب حسینی دلبسته شهرت نیستم
ارسال شده توسط سجاد در 90/2/12:: 11:27 صبحبازیگر فیلم سینمایی "برف روی شیروانی داغ" با اشاره به علاقهاش به بازی در نقشهای متفاوت تاکید کرد؛ دلبسته شهرت بازیگری نیست و خوشحال است که این حرفه او را در خاطره بشری سهیم کرده است.
به گزارش مهر، روند رو به رشدی که شهاب حسینی در سالهای اخیر در بازیگری پیموده قابل لمس و مشهود است، حسینی با انتخاب نقشهایی متفاوت و دور از هم و اجرایی درست و ظریف از این نقشها توانسته به موقعیتی ویژه میان بازیگران سینمای ایران دست پیدا کند.
دو فیلم "برف روی شیروانی داغ" و "جدایی نادر از سیمین" با بازی حسینی این روزها روی پرده سینماها است. تماشای تفاوت بازی او در این دو نقش دشوار نشاندهنده تواناییهای این بازیگر محبوب است. بازیگری که میتواند انتخاب اول هر کارگردان و امتیاز هر فیلم باشد.
در این گفتگو حسینی درباره همکاری با محمد هادی کریمی کارگردان فیلم سینمایی "برف روی شیروانی داغ"، وداع مقطعی از بازیگری و ویژگیهای نقشهایی که در آنها بازی میکند، صحبت کرده است.
* شما پیش از این در فیلم سینمایی "غیر منتظره" با محمدهادی کریمی همکاری کرده بودید، نقش شما در آن فیلم منفی و متفاوت بود. آیا این همکاری و سابقه و تجربه مشترک با آقای کریمی به عنوان فیلمنامهنویس باعث شد در "برف روی شیروانی داغ" بازی کنید؟
- شهاب حسینی: قبل از تمام مسائل که عنوان کردید، بیشتر این موضوع به ارادتی که من به آقای کریمی دارم، برمیگردد و مربوط به سال 78 میشود. حسن نظر ایشان باعث شد من در فیلم "رخساره" بازی کنم. در همان زمان برنامهای را به عنوان "آفتابگردان" برای شبکه جام جم اجرا میکردم، فیلم "رخساره" در مرحله پیشتولید بود که بازیگر مورد نظرشان به قرارداد نرسید.
گروه دنبال بازیگر بودند که آقای کریمی فیلمنامهنویس این فیلم، کار من را در جایی میبیند و معرفیام میکند. همین اتفاق باعث شد که من در فیلم "رخساره" حضور پیدا کنم. همیشه قلم آقای کریمی را دوست داشتهام، او با دغدغه مینویسد. ایشان فیلنامهای با عنوان "ساکن طبقه وسط" دارد که شاهبیت کارهای آقای کریمی است، امیدوارم ساخته شود.
اولین بار که فیلمنامه را خواندم حدود ساعت 3 صبح بود که به ایشان زنگ زدم و عنوان کردم از خواندن آن حال عجیبی دارم و از ایشان پرسیدم کی قرار است ساخت آن را آغاز کنند.
* پس شما از قدیم و قبل از "غیر منتظره" با آقای کریمی آشنایی داشتید؟
- بله. همکاری ما اول بر میگردد به دوستی و مودتی که بین ماست. در فیلم "شمعی در باد"، "رستگاری در هشت و بیست دقیقه" و "الهه زیگورات" که فیلمنامههای این آثار متعلق به ایشان است بازی کردهام. وقتی ایشان تصمیم به کارگردانی گرفت من خوشحال شدم چون دغدغه ایشان را حس میکردم و میشناختم.
در "غیرمنتظره" همیشه درباره جنس تفکر آدمهایی که وارد حیطه شهرت میشدند صحبت میکردیم، فیلمنامه در این راستا شکل گرفت. همیشه میخواستم لطفی که ایشان به من داشت جبران کنم. با خودم این الزام را داشتم که در اولین حرکت ایشان در مقام کارگردانی کنارشان باشم.
نقش فواد در "غیر منتظره" یک نقش خاکستری بود که من هم علاقمند بودم در چنین نقشی بازی کنم. بعد از چند سال بلاخره همکاری ما منجر به "برف روی شیروانی داغ" شد. ایشان وقتی درباره فیلمنامه این فیلم صحبت میکرد، حال و هوای عجیبی داشت.این به خاطر حسی است که ایشان نسبت به پیامبر اسلام (ص) دارد. همان شمایلی که در فیلم دیده میشود و همیشه معتقد بودد که چه نگاه عجیبی در این شمایل است. شاید خط اولیه داستان بیشتر براساس عشق به آن تصویر شکل گرفته است.
*با توجه به آشنایی و همکاری قبلی که با آقای کریمی داشتید، قطعا اولین انتخاب برای "برف روی شیروانی داغ" شما بودید؟
- آقای کریمی در ابتدا نقش امیرحسین آرمان (ماهان) را به من پیشنهاد داد. اما در کارنامه کاری که داشتم احساس کردم خیلی تفاوت ویژهای با کارهای دیگرم ندارد. بهمن را خیلی در آن فیلم به خاطر تلورانس خاکستری که داشت دوست داشتم و احساس کردم نقش جذابی است.
* بهمن روشنفکری است که به لمپنیسم رسیده، این از نوع لمپنیسم از جنس لمپنهای جنوب شهر نیست، لمپنیسم متعلق به طبقه روشنفکر است.
- بله. او از طبقه روشنفکران است اما تصمیم میگیرد لمپن رفتار کند. فضای جامعه امروز به گونهای شده که آدمهای خیلی مودب مقداری از جامعه دور میافتند و مردم معتقدند این افراد پاستوریزه هستند. متاسفانه ما از اخلاق دور شدهایم، فکر میکنم در این میدان مبارزه ادبیاتی وجود دارد که همه باید آن را رعایت کنند تا زندگیشان پیش برود.
باید این را بگویم که شاید همه چیز با هم چیده شده بود تا من به گونهای روحی و عصبی از شرایط برسم تا به نقش بهمن که باید آن را بازی میکردم نزدیک شوم. آن زمان درگیر مجموعه تلویزیونی "شوق پرواز" بودم. شرایط سخت کاری و اختلاف نظر در کارهای اجرایی این مجموعه باعث شده بود من شرایط سخت، حساس و عصبی را تجربه کنم. همزمان شدن روزهای تصویربرداری مجموعه با فیلمبرداری "برف روی شیروانی داغ" و از طرفی دو شیفته شدن کار من با توان بدنیام همراه نبود. مقداری این کار را با سختی و غر زدن انجام دادم.
* اما اصلاً این شرایط در بازی و حس شما دیده نمیشد.
- دوستانی که در صحنه و پشت صحنه بودند این خستگی و غر زدنهای من را تحمل کردند. خود آقای کریمی من را خیلی تحمل کرد به خاطر اینکه در شرایط روحی خوبی نبودم. اما خوشحالم نتیجه کار راضی کننده است.
* شما جزو بازیگرانی هستید که به دلیل نوع چهره و فیزیکی که دارید عمدتاً نقشهای مثبت به شما پیشنهاد میشد اما در این فیلم و یا چند فیلم دیگر در نقشی منفی ظاهر شدید. این ریسکی است که شما انجام میدهد. بعضی از بازیگرها دوست ندارند نقش منفی بازی کنند.
- دلم میخواست که همیشه در نقشهایی باشم که کاری برای انجام دادن داشته باشد و یا حضورشان باعث راه افتادن قصه باشد. برای خودم هم خیلی جذاب است. مثبت و منفی بودن اهمیتی ندارد، تعیینکننده بودن نقش در روند شکلگیری قصه مهم است.
* فکر میکنم شما هم معتقدید این فیلم به نوعی بخشی از جامعه روشنفکری امروز ما را نشان میدهد و بیشتر شخصیتهای فیلم ما به ازاء بیرونی دارند.
- تعدادی از روشنفکران به دلیل یاس و افسردگی سرخورده شدهاند، گروهی به دلیل داشتن آگاهی و دانستن دچار چنین یاسی میشوند غصههای آنها نیز بیشتر میشود، آگاهی همیشه همراه با مقایسه است.
* نقش بهمن جایگاه ویژهای در کارنامه شما دارد؟
- من آدمی که در نقش او ظاهر میشوم مجزا از دنیای واقعی نمیبینم. این که ما به ازای بیرونی آن پذیرفته شده و واقعی است و مخاطب میتواند با آن احساس همذات پنداری کند و او را به خوبی بشناسد، جذاب است. بیشتر نقشهایی که بازی میکنم را سعی میکنم خودم باورکنم.
از این جهت بهمن برای من جایگاه ویژه دارد، مثل "جدایی نادر از سیمین" و "پرسه در مه". یک جاهایی از این محاسبات که چقدر به من اضافه میکند یا کم به نوعی تلاش میکنم من را این وسط حذف بکنم و شهاب حسینی کمرنگتر باشد و بیشتر بپردازیم به کاراکتری که قرار است در آن قالب ایفای نقش کنم.
* آقای کریمی عنوان کرد وقتی فیلمنامه "ساکن طبقه وسط" را خواندید این بحث بیان شده که قرار است به نوعی این آخرین فیلم شما باشد و برای مدتی از بازیگری کناره گیری کنید؟
- اگر بتوانیم این کار بکنم که خیلی عالی میشود. احساس میکنم اگر بخواهم این کار را بکنم از آقای کریمی تقاضا میکنم بیشتر از یک بازیگر به عنوان یک دوست، مشاور در کنار ایشان در این فیلم در تمام لحظات شکل گیری حضور داشته باشم.
من تصمیم به این موضوع داشتم. در حال حاضر در مجموعه تلویزیونی "سرزمین کهن" به کارگردانی کمال تبریزی بازی میکنم که فکر میکنم حدود دو سال دیگر درگیر آن باشم. به هر حال این تصمیم را داشتم که در دورهای از بازیگری فاصله بگیرم و اگر به خواست خدا برگردم، توام با تغییر و تحول خوب و مثبت باشد. این احساس نیاز برای حجم آگهیها شناخت، مطالعه و تحقیق و کارهای عقب افتادهای که این بارها همیشه بر روی دوشم سنگینی میکند، در خودم حس می کنم.
من 15 سال از زندگیام را صرف این کار کردم تا در کاری که میکنم به ثبات برسم و باید طی چهارسال آینده سهم کسانی که در این 15 سال از حق خود چشم پوشی کردند بپردازم.
* شما در چند سال اخیر گزینه اول هر کارگردان سینما هستید و این خیلی جالب است که ما در یک سال شهاب حسینی را در فیلمهای متفاوت مانند "آفریقا"، "برف روی شیروانی داغ" و "جدایی نادر از سیمین" میبینم، ولی نقشها با هم متفاوت است و هرگز بازی مشابهی از شما ندیدیم.
- من فقط به عنوان کلید اصلی بگویم که مثل یک قلم مو هستم در دست کارگردان، نمیتوانید از یک قلم مو بپرسید و یا بخواهید توضیح بدهد نقاشی چگونه کشیده شده است، چون نقاش شخص دیگری است. میتوانم بگویم جدیتر شدن دغدغههای زندگی باعث شد که جذابیت در سطح کمرنگ شده به عمق ماجرا بروم و اینکه اساساً چرا کار بازیگری میکنم، اگر بناست شهرت باشد گزینه رد شده و جذابیتی ندارد و اگر دنبال پول باشم که میروم به دنبال تجارت، پس با خودم صادق هستم که در بازیگری به چه چیزی فکر میکنم.
فکر کردم چیزی که با ارزش است و اساساً بازیگری براساس آن شکل گرفته این است که سینما توانایی به نمایش گذاشتن افکار، احساس و تصمیماتی را دارد که افراد که در زندگیشان گرفتهاند و سرنوشت خود را رقم زده اند. این موضوع باعث میشود که تجربه جدیدی به مخاطب بدهد تا وقتی برای تجربه کردن آن نگذارد.
زیبایی هنر سینما به خاطر بیان کردن تفکرات و درونیات آدمهاست. اگر ما عمر 70 هزار ساله داشتیم تمام راهها را خودمان میتوانستیم تجربه کنیم اما چون این گونه نیست ساختن یک فیلم خوب یا بازی کردن در یک فیلم خوب یا دیدن آن به معنی شریک شدن در زندگی است که در آن فیلم جریان دارد. این افق تازه و پنجره تازه است که به ما اجازه بهره وری بیشتر از مدت زمان اندک زندگیمان میدهد.
با این نگاه من عاشق کارم هستم، چون سهمی در خاطره بشری بر عهده دارم. به چیزهای دیگر بازیگری خیلی دلخوشی ندارم سعی میکنم دلبسته آنها نشوم، چون ترک کردن چیزی که دوست داری سخت است. شهرت و وابستگیها آدم را غرق میکند و اگر یک روز بخواهد از این موضوع بگذرد، احساس میکند زندگی برایش تمام شده است.